فیلم جدید یک ک،یک فوری است… با تأثیرات ک،یک

بعد از تماشا تئاتر را ، کنید باربیفیلم، من ناراحت شدم. این خوبه. هنر بزرگ، به خصوص زم، که با موضوعات دشوار سروکار دارد، قرار است ناراحت کننده باشد. این به م،ای این است که با شما بماند و فکر را تحریک کند. خب، فیلم فوق‌العاده گرتا گرویگ قطعاً این کار را انجام می‌دهد، و با تأمل، این کار بسیار پیچیده‌تر و پیچیده‌تر از آن چیزی است که از انرژی عجیب، عاج‌های حباب‌دار، شوخی‌های برادر ساحلی و لباس‌های روزها تصور می‌شود.

در واقع، اگر واقعاً به آن نگاه کند، باربیاین فیلم در تضاد با نمایشنامه ایبسن در سال 1879 قرار دارد خانه عروسکانتقاد اجتماعی گزنده برتولت برشت و حتی کمدی ،ابکارانه چارلی چاپلین. به طور خلاصه، این یک تئاتر سیاسی قدرتمند است. حالا، مبادا این صدا خیلی خسته کننده به نظر برسد، مطمئن باشید، فیلم خیره کننده و پرچوب کننده است، با بازیگران شگفت انگیز و ارزش های تولید خارج از مسیر. اساساً فیلم شما را به درون خود می کشاند و سپس چکش (صورتی و کرکی) را روی شما می اندازد.

قبل از ادامه، دو چیز. اولاً این یک فیلم کودکانه نیست. آنها ممکن است از برخی از این چیزها لذت ببرند، اما مضامین وجودی به ذهنشان خطور می کند و در نتیجه ممکن است ،ل کننده باشد. (انبوهی از فیلم های باربی عالی برای بچه ها وجود دارد.)

ث،ا، آفرین به Mattel که این را روی صفحه نمایش آورد…و اینقدر جسور بود و به آنجا رفت. در یک سطح بسیار مهم، گویی باربی بالا،ه در مقابل همه قلدرها ایستاده است. باربی برای چندین دهه میله برق گیر برای انواع انتقادات بوده است. (من قبلاً در مورد آن اینجا نوشتم.) گرویگ تقریباً با تمام این انتقادات روبه رو می شود و از آنها ابایی ندارد. در واقع با رویارویی با آنها و ایستادن در برابر آنها، مانند هر قلدری، قدرت منتقدان به شدت کاهش می یابد. باربی همچنین وسیله من،ی برای این کار است: همه او را می شناسند و همه نظر و ارتباط عاطفی با او دارند.

داستان نسبتا ساده است. باربی (مارگو رابی شگفت انگیز) در یک روز عالی دیگر از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که چیزی اشتباه است. او با افکار مرگ، ترس غیرمنطقی… و سلولیت – نه تجربه روزمره اش – نگران است. البته هر عروسک باربی را باربی می نامند و معلوم می شود در دنیای واقعی یک نفر هست که با باربی بازی می کند و این احساسات منفی را دارد. اگر قرار است باربی لند به حالت عادی بازگردد، باربی باید مشکل را حل کند. اگر به سوالاتی مانند این فکر می کنید بیوولف، گیلگمش و اودیسه حالا (همانطور که مطمئنم شما هستید)، اشتباه نمی کنید. رمانتیک های قرن نوزدهم هم همینطورy قرن به دنبال گسترش آگاهی انسان در زمینه درک خود در زمینه طبیعت یا در این مورد فرهنگ بود. این یک ساده سازی است، اما نکته اینجاست که نمی توان از ساختار ک،یک این داستان و بی زم، ذاتی آن فرار کرد.

پنجاهمین مهم، باربی در مالیبو، 2009

به هر حال باربی در یک ماموریت است و کن در کوروت پنهان می شود و با او می رود. آنها در Mattel و مالیبو به سر می برند و به طرز شگفت انگیزی متوجه می شوند که کمال پاپ باربیلند یک افسانه است و بحران وجودی آنها ادامه دارد. کن (با بازی عالی رایان گاسلینگ) ناگهان به ساختار پدرسالارانه دنیای واقعی کشیده می‌شود و باربی می‌آموزد که همه چیز برای ،ن به اندازه باربیلند عالی نیست. کن به تازگی به باربیلند باز می گردد و نوعی فرهنگ خواهرخواندگی را با باربی تسلیم ایجاد می کند، خانه رویایی را تصاحب می کند و نام آن را به “Mojo Dojo Casa House” تغییر می دهد تا باربیلند را بیشتر شبیه دنیای واقعی کند.

باربی لند هیچ شباهتی به دنیای واقعی ندارد. وقتی باربی به دنبال شخصی می‌رود که ترس وجودی را وارد ،اب‌بازی‌اش کرده است، با دختر نوجوان سرسخت ساشا آشنا می‌شود که به باربی می‌گوید که باربی زندگی را برای دختران بسیار وحشتناک کرده است و بحران هویت عروسک را عمیق‌تر می‌کند.

و این فقط نوک کوه یخ پ،تیکی است. گرویگ آنقدر در کمتر از دو ساعت وقت گذاشته است که ساختار روایت بسیار ب، است – صحنه‌های کوتاهی که نکته‌ای را نشان می‌دهند و ادامه می‌دهند. توسعه کاراکتر زیادی وجود ندارد، اما واقعاً ضروری نیست، شما نکته را متوجه خواهید شد. با این حال، همانطور که به طور کلی در این موارد مشکوک اتفاق می افتد، خانه در نهایت ی،ان نیست.

همچنین جزئیات بسیار خوبی وجود دارد، مانند یورش باربی به اتاق هیئت مدیره Mattel که در آن مدیر عامل (ویل فرل) از شل بودن باربی در دنیای واقعی وحشت می کند و سعی می کند او را دوباره در جعبه قرار دهد. به علاوه، این یک موزیکال است و آهنگ‌های سرگرم‌کننده‌ای وجود دارد، اما یک عدد که همه کین‌ها را در تعداد زیادی از تولیدات آوازی که یادآور آواز خواندن در باران یا یک آمریکایی در پاریس. فقط برای دریافت تمام مراجع و یافتن تخم مرغ های عید پاک، باید دوباره برای تماشای فیلم بازگردید.

این به وضوح یک فیلم باربی است، اما یکی از هوشمندانه ترین نقدهای اجتماعی، برخورد با کن است. از زمان راه اندازی آن در سال 1961، کن تا حد زیادی رمزگذاری شده است. بخشی از آن به این دلیل است که وقتی دختران با باربی بازی می کنند، به خصوص بچه های 4 تا 6 ساله، واقعیت خود را به نمایش می گذارند، و پسرها چندان به این موضوع اهمیت نمی دهند، بنابراین کن به نوعی بی ربط است. (زم، که بچه‌ها تا سن 10 یا 11 سالگی با باربی بازی می‌،د، ایده قرار گذاشتن کمی شروع شد، بنابراین کن دلیلی برای آن داشت.)

در همان زمان، در متن فیلم، کن از اینکه در دنیای واقعی بچه ای وجود ندارد، تا حدودی ناراحت می شود و تصور می کند که او چه چیزی می تواند باشد، گویی فرهنگ پسر در دنیای واقعی از اصل “من” حمایت نمی کند. می تواند هر چیزی باشد، روح کن تخیل محور و متعلق به باربی است. چه عمدی و چه غیرعمدی، جالب است که با توجه به جنبش‌های فعلی برای خلق پسران «بهتر» و دادن این آزادی به آنها، همراه با «مردانگی» نفرت انگیزی که توسط رسانه‌های راست‌گرا و دلقک‌هایی مانند جاش هاولی، بن شاپریو و جنبش «ضد مردانگی» «بیدار شو». آنچه کن در این فیلم می‌آموزد این است که فقط مرد بودن ممکن است به او مزیتی بدهد، اما باید جایگاه خود را در جامعه به دست آورد. همچنین یک جمله عالی وجود دارد که تقریباً زودگذر است وقتی کن می گوید: “وقتی فهمیدم پدرسالاری در مورد ، نیست، به نوعی علاقه ام را از دست دادم.” از سوی دیگر، باربی در طول تاریخ مجبور بوده برای همه چیز کار کند. کل یک شرکت بر اساس این ایده ساخته شده است که دختران قادر به انجام هر کاری در دنیایی هستند که اغلب به آنها می گوید نمی توانند. این همچنین مرا به یاد اظهار نظر معروف جینجر راجرز در مورد اینکه چگونه او به ،وان یک زن در مقایسه با فرد آستر تحقیر شده بود، افتاد، “من همه کارهای او را انجام دادم. به جز عقب و پاشنه پا.”

پیام پای، فیلم، پیروزی ماتل و گرویگ است. به نظر من، این تأیید کاملی از اهمیت بازی باربی (یا هر عروسک یا اکشن فیگور) برای همه کودکان است. دنیای واقعی جای سختی است. ما با از دست دادن، ناامیدی، و روند خشن و ناامید انسان بودن روبرو هستیم. ما در یک دنیای کامل پ،تیکی نیستیم، بنابراین باید همه چیز را احساس کنیم. اما، اگر قدرت – و اجازه – رویاپردازی را داشته باشیم، می‌تو،م تلاش کنیم و می‌تو،م گذشته و آسیب‌هایی را که ما را عقب نگه داشته است رها کنیم.

ما هرگز نمی تو،م نتیجه را بد،م، اما همانطور که ثورو گفت: “با اطمینان به سمت رویاهای خود بروید!” زندگی که آرزویش را داشتی داشته باش.» این درسی واقعی است که باربی به ما می آموزد.

اکنون، فقط حرف من را قبول نکنید، دیدگاه برخی از دوستان و همکاران من در Toy Biz را بررسی کنید، زیرا ما درگیر گفتگو هستیم که احتمالاً برای مدت طول، ادامه خواهد داشت.

James Zahn – Gamesbook و Pub Insider

ریچارد گوتلیب – کارشناسان جه، بازی

John Polish – Games World Magazine

منبع: https://www.thetoyguy.com/barbie-comes-into-her-own/?utm_source=rss&utm_medium=rss&utm_campaign=barbie-comes-into-her-own